دلتنگی های من

ساخت وبلاگ

                                                            بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

امروز خیلی خسته ام نه جسمی بلکه روحی خیلی داغونم کاش میتونستم برم با یه نفر درد دل کنم که :

خدایشش دلم ترکیده از تنهایی از بی کسی از ابن همه غم وغصه

اخه ادم بدون یه هم خون  نمی تون باشه بدون پدرو مادرش نمیتونه باشه .من پدرو مادرم همه زندگی منن اما چه کنم که درکم نمی کنن اما تاجایی که فکر شو بکنین ترکم کردن وتردم .اخه خیلی دخترین- این دختراشونم برا اینکه من از همه زندگیم جدا کنن دست به هرکاری زدن ومیزنن .

کاش میتونستم دستشون رو ببوسم وبگم دوستون دارم ولی نمی دونم چرا دل اونا سنگه .ازم بدشون میاد نمی دونم چرا ؟

یعنی سهم من از پدر مادرم فقط دیدنشون تو کوچه وخیابونه ؟ اونم از راه دور ؟؟؟؟؟؟؟؟

خیلی دلم میخواست یه بار پدرم منو پسرم خطاب میکرد اما افسوس که آروزی بیهوده ای است که باید به گورببرم.گاهی اوقات هدف خدا رو از خلقت خودم نمی دونم  نه گذشته ای که بتونم بهشون تکیه کنم (پدر ومادر +خانواده )نه آینده ای که بخوام بهش دل خوش کنم (فرزندی) پس خدا با خلقت من می خواد که ملت رابخنداند خوش به حال خدای من 

بیادم آرم شبی را که بابا  بادلی پرازآه  نشسته رو به قبله  بگفتا خدای من ببینم با دوچشمم قطع نسل این پسررا من ببینم مرگ این پسررا .نمی دانم خدای من زبین این همه غصه وغم چرا این راقضا کرد (مرگ)

 

غم تنهایی...
ما را در سایت غم تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهران mahdi1361 بازدید : 44 تاريخ : چهارشنبه 30 ارديبهشت 1394 ساعت: 12:21